تک درخت

                       

تک درختم! .. 

آن وقتها، 

یعنی وقتی جوانتر بودم، 

زیر شاخ و برگهای تو در تو و سبز من،چه مرغها که عاشق نشدند 

در سایه سار یال و کوپال من، 

روزی چوپانی خواب عروسی تک دخترش را می دید و لبخند میزد... 

کوه، 

 به سبزی چشم نوازم،دزدکی حسادت می کرد... و شبها من و ماه،درد و دلهایی از جنس نور با هم داشتیم، 

آه! 

 یادش بخیر.. اکنون 

 تک درختم انگار! 

                          /موسا/


پ.ن1: بعد از خواندن نقدهای بجا و راهبر دوستان عکاسم، لازم دانستم از دقت نظر و صرف زمان جهت به نقد کشیدن عکس از همراهی و حضور همگشیان تشکر نمایم.

پ.ن2: باور کنید قرار نیست برای پیشرفت در هر هنری اتفاق خارق العاده ای رخ دهد. پیشرفت از همینجا آغاز شده و به سیر صعودیش ادامه میدهد. از همین نقدهای صادقانه دوستانی چون اصغر بشارتی عزیز که عکسهای زیر آبش شیفته ام میکند، سید علی هاشمی که با هر شاتش مردمکم  را حسابی درگیر میکند،استاد رهبر امامدادی که میدانم دغدغه اش دغدغه ی من است و بیشتر،حامد قنبری که اگر چه دوستیمان تازه شکل گرفته اما عمق میدان دارد این دوستی همیشگی، وحدانی هنرمند که من از هر خط نوشته اش یک صفحه درس یادداشت میکنم برای خود و به وجودش بر خود مغرورانه می بالم و تارا که اگر چه حرفه ای عکاسی نمی کند اما حرفها دارد برای گفتن و در نوشته هایش بخوبی میدانم تا عمق کار رفته و درکش کرده است که این یعنی فرق است میان کسی که می بیند و کسی که نگاه میکند.  

نکاتی در خصوص عکس: 

۱. دلیل انتخاب کادر عمودی تاکید بیشتر بر سوژه اصلی یعنی درخت بود. متاسفانه وجود عوامل اضافه در اطراف درخت نمی گذاشت کادر را افقی ببندم. 

۲. شاخه های درخت در چپ بلند و باریک بودند که اگر قرار بود از آنها نگذرم می بایست از ابر میگذشتم.  

۳. در خصوص زاویه عکاسی زوایای مختلفی را ایستاده و نشستم اما تنها زاویه موثر را زاویه پیش رو تشخیص داده و ثبت نمودم.  

4. فضای زیاد پایین کادر عمدی ست.جهت ایجاد یک زمینه در عینیت بخشیدن به تک درخت بودن سوژه در  زمینی خشک

۴. روزی استاد عزیزم "گودرز پاکدامن " میگفت: اگر شرایط برای گرفتن یک عکس خوب مهیا نیست هر چقدر هم که موضوع و عناصر برایت مهم باشند از ثبتت بگذر و برو. من بدلیلی بزرگ و شخصی برای اولین بار نتوانستم این درس را رعایت کنم و با وجود مهیا نبودن شرایط باز هم شات زدم. 

6. ثبتی افقی در اطراف همین درخت دارم که همین روزها به اشتراک خواهم گذاشت.

                           

نظرات 15 + ارسال نظر
حباب جمعه 29 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:49 ق.ظ

زیبان عکس و متن

اصغربشارتی جمعه 29 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:42 ب.ظ http://www.photobesharat.blogfa.com

سلام دوست عزیز عکس خوبی شده
به نظر من اگر کادر پاین کمتر بود بهتر میشد

تارا شنبه 30 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:51 ق.ظ http://uast-bnd-ir.blogsky.com


از زبون تک درخت واست یه آواز می خونم امیدوارم دوست داشته باشی(طولانیه اما قشنگه):

توی تنهایی یک دشت بزرگ
که مثل غربت شب بی انتهاست
یه درخت تن سیاه سربلند
آخرین درخت سبز سرپاست
رو تنش زخمه ولی زخم تبر
نه یه قلب تیر خورده نه یه اسم
شاخه هاش پر از پر پرنده هاست
کندوی پاک دخیل و طلسم
چه پرنده ها که تو جاده ی کوچ
مهمون سفره ی سبز اون شدن
چه مسافرا که زیر چتر اون به تن خستگیشون تبر زدن
تا یه روز تو اومدی بی خستگی
با یه خورجین قدیمیه قشنگ
با تو نه سبزه نه آینه بود نه آب
یه تبر بود با تو با اهرم سنگ
اون درخت سربلند پرغرور که سرش داره به خورشید میرسه منم منم
اون درخت تن سپرده به تبر که واسه پرنده ها دلواپسه
منم منم
من صدای سبز خاک سربی ام
صدایی که خنجرش رو بخداست
صدایی که تو ی بهت شب دشت
نعره ای نیست ولی اوج یک صداست
رقص دست نرمت ای تبر بدست
با هجوم تبر گشنه و سخت
آخرین تصویر تلخ بودنه
توی ذهن سبز آخرین درخت
حالا تو شمارش ثانیه هام
کوبه های بی امونه تبره
تبری که دشمنه همیشه ی
این درخت محکم و تناوره
من به فکر خستگی های پر پرنده هام
تو بزن، تبر بزن
من به فکر غربت مسافرام
آخرین ضربه رو محکمتر بزن
------------------------------------
ترانه سرا : ایرج جنتی عطایی
خواننده:ابی

علی هاشمی شنبه 30 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:17 ق.ظ http://seyedalihashemi.com/

سلام
در گرفتن عکس کمی عجله کردی دوست عزیز
اگر زاویه رو طوری انتخاب میکردی که ابر پشت درخت نمی افتاد بهتر میشد ضمن اینکه احساس میکنم کادر افقی بیشتر به عکست کمک میکرد.

امامدادی شنبه 30 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:26 ب.ظ http://www.rahbaremamdadi.blogsky.com

سلام علیکم
واقعا عجله شده حیف این ابر که پشت شاخه های درخت ماسکه شده اگه زاویه عوض میشد خیلی عکس جذابی میشد.این عکس توسط لنزوایدتقریبا بافاصله کانونی ۱۶ونزدیک شدن عکاس به سوژه عکس یک نفس تازه ای میکشید وبارهنری بیشتری میداشت .عکس بلحاظ سیاه سفید بودنش کمی جذاب شده نه به خاطر ترکیب بندی....
نزدیک نشدن عکاس به درخت چندان ارتباط بصری ایجاد نمیشود.شاخه های درخت خطوط های جالبی ایجاد میکردن البته درصورتی که به موضوع نزدیک میشدید

حامد قنبری شنبه 30 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:29 ب.ظ http://www.photoahoora.com

سلام بر دوست عزیز و فعالم آقا موسا
به نظر من عکس خوبیه ولی جای کار داره....
برای رسوندن هرجه بیشتر حس تنهای باید در کادرت آرامش باشه که نیست یه جورای شولوغه کادرت . شاخه درخت از سمت چپ کراپ شده که به عکس لطمه زده و در باره ابرا که دوستان قبلا گفتن فقط می مونه این بوته های جلو کادرت که می تونیستی داجینگش کنی تا به زیبایه هرچه بیشتر عکست کمک کنه ممنون از شات زیبات

وحدانی شنبه 30 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 03:11 ب.ظ http://goranaz.blogsky.com/

سلام موسای عزیز

دوستان به نکته های خوبی اشاره کردند :
قرار گیری ابر پشت شاخه ها
قطع شدن شاخه ها در چپ کادر
فضای زیاد پایین کادر
انتخاب کادر عمودی
شرایط نوری نا مناسب

اینها مواری بود که اگه رعایت میشد یقینا" عکس چشم گیرتری داشتی
حتما شات های بیشتری داری

با توجه به شکل درخت و فرم ابر و سنگ که چشم رو در امتداد افق میبره کادر افقی بهتر میشد و حس سکون رو بهتر از این کادر عمودی میداد

البته ما نمیدونیم شرایط تو در اونجا چی بوده ؟
شاید این بهترین کادر بوده در اونجا با توجه به تجهیزاتت موسا جان

شاد بشی و پیروز

فریبا صادق زاده شنبه 30 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:18 ب.ظ http://sibe-talkh.blogfa.com/

بازی چه جوب نفاشی از دنیا ی کودکی دنیای که هر لحظه مرا به ان می خواند ولی چه سود که کمتر ان را پیدا می کنم

kiyOOsk یکشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 02:53 ق.ظ http://kiyoosk.blogsky.com

سلام موسا جان .
خوشوقت شدم از آشنایت !
انشالله بعدا بیشتر میام وبلاگت !
موفق باشی و سلامت !
یا حق .

[ بدون نام ] دوشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 03:01 ب.ظ

دیوارها و آنتیگونه خشمگین
ترجمه : فاطمه مدنی سربارانی
فاطمه مدنی اهل جزیره هرمز و ساکن بندرعباس است او فارغ التحصیل ادبیات دراماتیک از دانشکده هنرهای زیبای تهران است .
نوشته : گریسلدا گامبارو
گریسلدا گامبارو (متولد 1928) یکی از نمایشنامه‌نویسان و داستان‌سرایان بنام و قدرتمند جهان است که در آثارش به مسائلی چون آدم‌ربایی، اوضاع ناپدیدشده‌ها، اردوگاه‌ها و جنگ کثیف در دوران دیکتاتوری آرژانتین می‌پردازد.
درواقع این اولین نمایشنامه ترجمه شده توسط یک هرمزگانی است که به چاپ رسیده و برای نخستین بار است که اثری از گامبارو در ایران ترجمه شده .
این کتاب را می توانید از کتاب فروشی کتاب واژه روبروی شهرنمایش ابتدای بلوار معلم تهیه کنید
به همه دوستان پیشنهاد می کنم این کتاب را بخوانند

امیر عبدی نژاد یکشنبه 7 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:25 ق.ظ http://minabpix.blogfa.com

سلام
دوستان همه نکات رو گفتن در مورد عکس و من هم استفاده کردم
به روزم

فریبا صادق زاده یکشنبه 7 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 11:36 ب.ظ http://sibe-talkh.blogfa.com/

هوای درونم از افتاب عشقت می سوزدو افتاب معنی این سوختن را نمی داند

ناصر پنج‌شنبه 11 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:13 ق.ظ

من سر رشته ای از عکاسی ندارم ولی عکس خوبیه و خیلی حرفا با ادم داره.
تا سلام.

م پنج‌شنبه 11 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 02:54 ق.ظ

منو یاد خودم میندازه و کس دیگه ای که تمام حسش توی این عکسه!!!!

یکتا شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 01:31 ب.ظ

سلام موسی جان دوست عزیزمان گودرز پاکدامن این حرف را زد اما خودش زمانی که هیچ شرایطی مهیا بود بزرگترین شات زندگی اش را زد

سلام
شما دوست مشترک من و گودرز هستید؟! .. بسیار خوشحال میشم اگه معرفی کنید..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد